ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش

دلبر تو دایما بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش

دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش

 

 

خوشا آن دم که جان و تن نماند
بجز حق هیچ ما و من نماند

خوشا آن دم که بینی روی جانان
تو باشی در یکی هم سوی جانان

******

 
مرا در عشق او کاری فتادست
که هر مویی به تیماری فتادست

اگر گویم که می‌داند که در عشق
چگونه مشکلم کاری فتادست

******

 
عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت
مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت

عشقش آتش بود کردم مجمرش از دل چو عود
آتش سوزنده بر هم عود و هم مجمر بسوخت

******

ادامه مطلب